لب پنجره نشسته بودم..
یهو دیدم یه هلیکوپتر اومد بالای ساختمونمون
و یه مامور نیروی انتظامی با عملیات راپل اومد رو پشت بوم،
دیش ماهواره مونو تنظیم کرد و رفت!
روحانی مچکریم!
بدون هیچ قصدی به مامانم میگم مامان برام زن میگیری؟
برگشته جدی میگه مگه کسی احمقه بیاد به تو زن بده
بعد بابام از رو مبل داد میزنه میگه اخه مگه دختره الاغه که بیاد زن تو بشه.
من که بیخیال شدم اصن یه وضی دارم الان
مهمون داشتیم.
مادرم دوتاکیسه بزرگ پر از زباله دادکه ببرم بیرون..
داییم گفت :ماشااله چقدمصرف آشغالتون بالاست!!!
خواستم بگه آخه کچل!!...
عمه هم نداره بدبختانه..!
دوتا معتاد نشسته بودن
یکی اومد بهشون گفت سلام
جواب دادن پ ن پ خداحافظ
اینکه تو فیلما نشون میدن زنه با کفش پاشنه بلند راه میره همش جلوه های ویژس!
یه بار دختر خاله من کفش پاشنه بلند پوشیده بود و رو مبل نشسته بود چایی ار دستش ریخت...
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت